کم میارم ***

کم میارم ***

و به من خنديدی و نمـیدانستي 
مـن به چه دلهره از باغچه یِ همسايه، سيب را دزديدم. 
باغبان از پــی ِ من تند دويد.
سيب را دستِ تو ديــد 
غضبآلود به من كــرد نگاه 
سيب ِ دندانزده از دست ِ تو افتاد به خاک 
و تو رفتي و هنوز، سال هاست.. 
كه در گوش من آرام آرام 
خش خش گام تو تكراركنان مــی دهد آزارم 
و مـن انديشه كنان غرق در ايــن پندارم 
كه چرا باغچه یِ كوچک ما سيب نداشت..!
من به تو خندیدم 
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی 
پدرم از پی تو تند دوید 
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه 
پدر پیر من است
من به تو خندیدم 
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و 
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک 
دل من گفت: برو 
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را…. 
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام 
حیرت و بغض تو تکرار کنان 
می دهد آزارم 
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: تــــــــنهاva3tovasetooمحيط زيست من
[ شنبه 1 آذر 1393 ] [ 7:0 بعد از ظهر ] [ PH.mehdi ]
[ ]