va3to 222
و دلتنگی
اینقدر عجله داشت
که پیش از رفتنت رسید
و چه ناگهان
در آستانه ی در
در حالیکه کفش هایش را از پایش در می آورد
چشم در چشم هم شدید
و تو از ترسش
حالا در این خانه حبس شده ای
نترس
آسوده برو
دلتنگی غریبه نیست
او سالهاست که میهمان خانه ماست
________________________________
یوسف مهدوی فر
اینقدر عجله داشت
که پیش از رفتنت رسید
و چه ناگهان
در آستانه ی در
در حالیکه کفش هایش را از پایش در می آورد
چشم در چشم هم شدید
و تو از ترسش
حالا در این خانه حبس شده ای
نترس
آسوده برو
دلتنگی غریبه نیست
او سالهاست که میهمان خانه ماست
________________________________
یوسف مهدوی فر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: va3toمحيط زيست من
[ شنبه 10 آبان 1393
] [ 12:58 قبل از ظهر ] [ PH.mehdi ][ ]