یغما گلرویی

گاهی فرقی نمی‌کند
پنجره‌ی اتاق‌خواب
رو به آتش‌بازیِ شبانه‌ی «ایفل» باز شود،
یا برج دِیلاقی 
که کله‌ی مضحکش را
در ابرهای اسیدیِ «تهران» فرو برده...
بالشت را که با دل‌برت شریک شوی
«اکتاویو پاز» هم 
با همان چشم‌های کور شده‌اش خواهد دید
آن اتاق خواب،
مرکزِ جهان می‌شود.

فرقی نمی‌کند گاهی
در اتاقِ آشنای خود از خواب بیدار شوی
یا سلولی که دیوارهایش
بیش از تمامِ لغت‌نامه‌ی «دهخدا»
کلمه بر خود داشته باشند.
وقتی که دیوارهایی نامرئی 
مدام حبسی بودنت را به تو یاد آور می‌شوند
و نوری که از درزِ کِرکِره‌ها می‌تابد
لباسِ راه راهِ زندانیان را
به تو می‌پوشاند
تا مجرم بودنِ خود را از خاطر نبری.

تو شعر می‌نویسی 
پس مجرمی
و باید خو کنی 
به دروغ‌های شاخ دارِ گربه‌ای
که تنها 
به آسه رفتنِ موش‌ها ایمان دارد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: تــــــــنهاva3tovasetooمحيط زيست من
[ چهار شنبه 7 آبان 1393 ] [ 1:32 بعد از ظهر ] [ PH.mehdi ]
[ ]